سی می طنز آخرین مطالب
آرشیو وبلاگ صفحات وبلاگ آمار وبلاگ
شنبه 91 خرداد 20 :: 5:0 عصر :: نویسنده : ستاره رضایی
کشیشى یک پسر نوجوان داشت و کمکم وقتش رسیده بود که فکرى در مورد شغل آیندهاش بکند. پسر هم مثل تقریباً بقیه همسن و سالانش واقعاً نمیدانست که چه چیزى از زندگى میخواهد و ظاهراً خیلى هم این موضوع برایش اهمیت نداشت.
یک روز که پسر به مدرسه رفته بود، پدرش تصمیم گرفت آزمایشى براى او ترتیب دهد. به اتاق پسرش رفت و سه چیز را روى میز او قرار داد: کارى که نهایتاً کرد این بود که کتاب مقدس را برداشت و آن را زیر بغل زد. سکه طلا را توى جیبش انداخت و در بطرى مشروب را باز کرد و یک جرعه بزرگ از آن خورد . . . کشیش که از پشت در ناظر این ماجرا بود زیر لب گفت: موضوع مطلب : شنبه 91 خرداد 20 :: 4:14 عصر :: نویسنده : ستاره رضایی
سه تا زن انگلیسی ، فرانسوی و ایرانی با هم قرار میزارن که اعتصاب کنن و دیگه کارای خونه رو نکنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از یک هفته نتیجه کارو بهم بگن.
زن فرانسوی گفت: به شوهرم گفتم که من دیگه خسته شدم بنابراین نه نظافت منزل، نه آشپزی، نه اتو و نه … خلاصه از اینجور کارا دیگه بریدم. خودت یه فکری بکن من که دیگه نیستم یعنی بریدم! روز بعد خبری نشد ، روز بعدش هم همینطور . روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست کرده بود و اورد تو رختحواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتی بیدار شدم رفته بود . زن انگلیسی گفت: من هم مثل فرانسوی همونا را گفتم و رفتم کنار. روز اول و دوم خبری نشد ولی روز سوم دیدم شوهرم لیست خرید و کاملا تهیه کرده بود ، خونه رو تمیز کرد و گفت کاری نداری عزیزم منو بوسید و رفت. زن ایرانی گفت : من هم عین شما همونا رو به شوهرم گفتم اما روز اول چیزی ندیدم روز دوم هم چیزی ندیدم روز سوم هم چیزی ندیدم شکر خدا روز چهارم یه کمی تونستم با چشم چپم ببینم موضوع مطلب : شنبه 91 خرداد 20 :: 4:13 عصر :: نویسنده : ستاره رضایی
یارو تو اتوبوس کبریت میخواسته به بغلی میگه اسمت چیه ؟ -یوسف. به به، شغلت چیه؟ -زنبوردار به به، کجا میری؟ -اهواز عجب جایی، کبریت داری؟ -نه….. نه و نکمه، با اون اسمت، پدرسگ پشه باز، تو این گرما سگ میره اهواز که تو میرى موضوع مطلب : شنبه 91 خرداد 20 :: 4:13 عصر :: نویسنده : ستاره رضایی
زنی با سر و صورت کبود و زخمی سراغ دکتر روانشناس میره .. موضوع مطلب : جمعه 91 فروردین 11 :: 4:0 عصر :: نویسنده : ستاره رضایی
لاستیک قلبمو با میخ نگات پنچر نکن * بوق نزن ژیان میخورمت * بر در دیوار قلبم نوشتم ورود ممنوع عشق آمد و گفت من بی سوادم * پشت یه ژیان هم نوشته بود جد زانتیا * قربان وجودت که وجودم زوجودت بوجود آمده مادر * شتاب مکن، مقصد خاک است * رادیاتور عشق من ازبهر تو، آمد به جوش گر نداری باورم بنگر به روی آمپرم * تو هم قشنگی * کاش جاده زندگی هم دنده عقب داشت * سر پایینی برنده سر بالایی شرمنده * داداش مرگ من یواش * کاش میشد سرنوشت را از سر نوشت * تند رفتن که نشد مردی چشم انتظارم که برگردی * یا اقدس یا هیچکس * زندگی نگه دار پیاده میشم آیی بی وفا کجا میری اونطرفی که ورود ممنوعه موضوع مطلب : |
||